کتاب بزرگترین کشف قرن: اسرار شادی و آرامش پایدار نوشتۀ فرهاد مدرس، نوع نگاه و نگرشهایی را به شما معرفی میکند که با درک صحیح و زندگی براساس آنها میتوانید احساس شادی و آرامش پایدار را به زندگی خود راه دهید.
این کتاب با هدف تحول و تکامل شما نوشته شده و کتابی است که به تأمل، تعقل و عمل به توصیههای آن نیاز دارید. مطالب کتاب بزرگترین کشف قرن به هم پیوستهاند و با هم، همپوشانی دارند. در هر مبحث، ردپای مباحث دیگر به نحوی نمایان است. این اثر مجموعهای از نگرشها را معرفی میکند که در صورت زندگی براساس آنها میتوانید شادی و آرامش پایدار را به زندگی خود بیاورید. شاید بپرسید نگرش چیست؟ نگرش، دریچهای است که از میان آن به جهان مینگریم؛ عینکی است که به چشم داریم و بهوسیله آن جهان را میبینیم. همانطور که با تغییر نگرشهایمان جهان را طور دیگری میبینیم و اعمال و رفتار متفاوتی از خود بروز میدهیم، تاثیراتی که بر دنیای اطراف خود میگذاریم نیز متفاوت میشود که به تبع آن تاثیر دنیای اطراف بر ما نیز تغییر میکند. هر تغییری که در ما ایجاد میشود، عکسالعملی از کائنات را دربر دارد. بر همین اساس اگر در نگرش و دنیای درون ما تغییری ایجاد نشود، هرگز تغییری در دنیای بیرون ما رخ نخواهد داد و زندگی، تکراری و کسل کننده خواهد بود.
این کتاب حاوی داستانهای واقعی زیادی است. این داستانها سرگذشت افرادی هستند که از سطوح مختلف جامعه (ضعیف، متوسط، متمول) با سطح تحصیلات متفاوت (زیر دیپلم، لیسانس و بالاتر) و قشرهای مختلف (کارگر، کارمند، معلم، خانهدار، مدیر، کارآفرین و...) هستند. هر یک از این افراد میتوانند دوست، همکار، همسایه، رئیس، یکی از اعضای خانواده و... باشند. فرق آنها با بسیاری از ما این است: آنها به جای این که عمر با ارزش خود را تلف کنند و زمان خود را در اندوه، ناکامی، حسرت، یکنواختی و احساس قربانی بودن بگذرانند، تصمیم گرفتهاند راه بهتری انتخاب کنند و با تغییر نگرش در مسیری پا گذارند و چراغی روشن کنند که الهامبخش دیگران باشد و راه را به آنها نیز نشان دهند.
جملات برگزیده کتاب بزرگترین کشف قرن:
- بکوش که عظمت در نگاه تو باشد، نه در آنچه به آن مینگری.
- در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است و تنها یک گناه و آن جهل است.
- تجربه نشان داده است که اولین دفاعیات انسانهای ضعیف، متهم کردن دیگران است.
- به مردم، راه، طرح و نقشه نیاموزید، هنر خوب دیدن بیاموزید. آنها خود راه را خواهند آموخت.
- اگر خودمان افکار و مسیر زندگیمان را انتخاب نکنیم، اتفاقات، شرایط و دیگران آنها را برای ما انتخاب میکنند.
در بخشی از کتاب بزرگترین کشف قرن میخوانیم:
دوستی میگفت: «عشق مایه دردسر است و ناراحتیها و رنجهای ما از آن ناشی میشود. برای مثال پدر و مادرمان را دوست داریم و وقتی آنها از دنیا میروند، دچار درد و اندوه فراوانی میشویم. فرزندمان را میپرستیم، ولی او ما را تنها میگذارد و دچار غم و رنج میگردیم. محبوبمان به کس دیگری دل میبندد و ما در افسردگی فرو میرویم. یا با دوستمان که از صمیم قلب به او علاقمندیم، هر روز به خاطر اختلاف نظر درگیر و دچار استرس و اضطراب میشویم.
باید بدانیم عشق منشا تمام زیباییها و خوبیهاست و آن چیزی را که ما دلیل دردسر میدانیم، عشق واقعی نیست، بلکه احساسیست که به آن قید و شرطهای مختلفی متصل است. برای مثال با چشم از جهان فرو بستن والدینمان فکر میکنیم «دیگر هیچ کس حامی ما نیست و تنها هستیم.» تصور احساس وابستگی و ترسی که در ما به وجود آمده، باعث درد و اندوهمان شده، نه عشق به آنها. وقتی فرزندمان، ترکمان میکند، فکر میکنیم «پس از این همه پرستاری و مهر ورزیدن به او، چه فایده که کس دیگری از راه رسید و او را با خود برد؟» از فکر این احساس مالکیت نسبت به فرزندمان، دردی به وجود آمده و باعث غم و رنج ما گشته، نه عشق. ما میخواستیم برای محبوب خود دامی از عشق بسازیم، ولی وقتی او از این دام رها شد، ما نیز دچار افسردگی گشتیم و آرزوی مرگش را کردیم و از او متنفر شدیم. بنابراین، مشکل ما عشق نبوده، بلکه استفاده ابزاری از آن برای به بند کشیدن کس دیگری بوده است. عشقی که به دوستمان داریم، دلیل ترس و اضطراب ما نیست، بلکه نپذیرفتن افراد همانگونه که هستند و سعی در تغییر آنهاست که آزارمان میدهد...
ما عشق را آغشته به انواع و اقسام وابستگیها، ترسها و کاستیها میکنیم و به غلط همه ناکامیهای خود را از عشق ورزیدن قلمداد میکنیم.
این محصول را با دیگران به اشتراک بگذارید